Tag Archives: علی‌رضا قزوه

با روزه‌ی سکوتت،‌ آتش مزن به جانم؛ علی‌رضا قزوه

 
اللهم عجل لولیک الفرج

پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم
تا از تو می‌سرایم، گُل می‌شود دهانم

معنای آدمیت، فهم شکفتن توست
اردیبهشت محزون! حوّای مهربانم!

فوّاره‌ی خروشی، ای آه سرمه‌‌ای رنگ!
با روزه‌ی سکوتت، آتش مزن به جانم

با ابرها بگویید، دستِ مرا بگیرند
از دودمانِ آهم، ماندن نمی توانم

بیرون شو ای همایون، از پشت پرده‌ی غیب
تا در سه گاهِ مستی، شوریده‌تر بخوانم

شاعر:‌ علی‌رضا قزوه
منبع

لوح محفوظ خدا! آینه‌گی کن یک صبح

ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
تو کدام آینه ای؟ صلّ علی آیینه

تو کدام آینه ای، ای شرف الشّمس غریب
که زد از دوری دیدار تو چشمم پینه

از همه آینه ها چشم رها کرده تری
می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه

لوح محفوظ خدا! آینه گی کن یک صبح
که جهان پر شده از آتش و کفر و کینه

در همه آینه ها نام تو را کاشته ایم
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه

شاعر: علی‌رضا قزوه