مدح امام حسن عسگری علیه السلام از زبان حاج غلامرضا سازگار
گلشن توحید آباد امام عسکری است
دل بهشت نور با یاد امام عسکری است
جنت موعود میعاد امام عسکری است
مژده یاران عید میلاد امام عسکری است
کیست این مولود فرزند علی مرتضاست
قره العین علی بن جواد بن الرضاست
درّ ده دریا و بحر یک دُرِ ناب خدا
نجل هادی آفتاب حسن مصباح الهدی
رهروان را رهنما و رهبران را مقتدا
سرّ بعد از انتها و نور قبل از ابتدا
هم زکی هم عسکری هم نام نیکویش حسن
رخ حسن خُلقش حسن خَلقش حسن
ماه ده برج شرف خورشید حُسن پنج تن
عسکرش جن و ملایک خود ولی ذوالمنن
مهر او شیرین تر است از جان شیرین در بدن
نام نیکویش حسن چشم و چراغ بوالحسن
صد بهشت لاله ی توحید در لبخند اوست
عالمی در انتظار مقدم فرزند اوست
گر چه عمری در میان دشمنان تبعید بود
دوستان را رهنما در عالم توحید بود
در درون ابرهای تیرگی خورشید بود
شیعه را در موج ظلمت پرتو امید بود
با وجود آن بهین نجل بتول طاهره
کعبه ی امّید خلق عالمی شد سامره
نقش وجه الله اعظم حُسن بی مانند او
می درخشد یک محمد نور در لبخند او
گردن تسلیم خلقت تا ابد در بند او
حجه بن العسکری گوید منم فرزند او
با وجود آن همه تبعید و دوران کمش
ریزه خوار سفره ی فضل و شرف شد عالمش
ای فروزان ماه عالم در حجاب سامره
گشته بر دور مزارت آفتاب سامره
بوتراب بوترابی در تراب سامره
بر رحمت گشته از فیضت سحاب سامره
اختران آسمان در ظلّ دیوار توأند
آسمانی ها زمین بوسان زوّار توأند
سامره یک آسمان توحید دارد در بغل
سامره یک کعبه ی امید دارد در بغل
سامره دو ماه و دو خورشید دارد در بغل
سامره ماهی که نتوان دید دارد در بغل
روز و شب دائم سلام خلق و حیّ داورت
بر تو و باب تو و برعمه و بر همسرت
باب تو همچون تو وجه الله ذوالمن پرورد
عمهات در وادی جان طور ایمن پرورد
مکتب مهر و وفا در قلب دشمن پرورد
نرگست ریحانه چون مهدی به دامن پرورد
فرشیان در عرش می گردند گرد حائرت
روح می گیرند از فیض دعای زائرت
ای قرار دل که دل شد بی قرارت یا حسن
جان خوبان جهان یکسر نثارت یا حسن
ماه نرگس بوسه گیرد از مزارت یا حسن
روح، مرغ کوچکی در شاخسارت یا حسن
ده ولی الله اعظم را سرور سینه ای
یک جمال و چارده خورشید را آیینه ای
تا گشودی لب، بهار معرفت آغاز شد
مرغ جان بر شاخسار علم در پرواز شد
رهروان علم را پیوسته کشف راز شد
سرّ کفر افشا شد و مشت نصارا باز شد
ای فدای دانش و فضل و کمال و علم تو
می طراود خُلق و خوی مصطفی از حلم تو
خاک راه زائرت از مشک و عنبر بهتر است
ریگ صحرایت ز لعل و درّ و گوهر بهتر است
مهر تو از کل نعمت های داور بهتر است
مدح تو از جان شیرینم به پیکر بهتر است
هر که بودم هر که هستم یا امام عسکری
خویشتن را بر تو بستم یا امام عسکری
گر چه خارم سر بر آوردم ز بستان شما
با عنایات شما گشتم ثناخوان شما
رنگ و بو بگرفتم از باغ و گلستان شما
این من و دست تهی این لطف و احسان شما
تا ثنا خوان شمایم سرفراز عالمم
دست بوس میثم دار ولایت، «میثمم»
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
منبع