حکایتی در مورد آغاز امامت امام زمان علیه السلام

شهادت جانسوز امام حسن عسکری (علیه السلام) مصادف است با آغاز امامت قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه). به همین مناسب حکایت زیر به نقل از کتاب شریف منتهی الآمال نوشته مرحوم شیخ عباس قمی در مورد حوادث مقارن با زمان شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) و آغاز امامت امام زمان (علیه السلام)  نقل می‌شود.

Continue reading

ای مسجد الحرام حرم سامرای تو

السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی الزکی العسکری

مضجع شریف و نورانی امام حسن عسگری علیه السلام

 
ای مسجد الحرام حرم سامرای تو
بیت الولای دل حرم با صفای تو
قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو
روح ملک کبوتر صحن و سرای تو

آیینه‌ی جمال خداوند سرمدی
فرزند پاک چار علی سه محمدی

رضوان بدان جلال و شرف سائل درت
خورشید سجده برده به صحن مطهرت
روح رضاست در نفس روح پرورت
نامت حسن نه بلکه حسن پای تا سرت

میراث زهد و نور هدایت ز هادیت
علم امام هشتم و جود جوادیت

معصوم سیزده ولی الله ذوالمنن
ابن الرضای سومی و دومین حسن
گل ریزد از بهشت به خاکت چمن چمن
شرمنده در ثنای تو از کوچکی سخن

دُر کلام و لعل لب گوهری کجا
وصف ابا محمدن العسگری کجا

انوار ده امام درخشد ز روی تو
یادآور رسول خدا خلق و خوی
زیباترین دعای ملک گفتگوی تو
مسجود جن و انس بود خاک کوی تو

بحری که در صدف در جان پرورد تویی
در دامنش امام زمان پرورد تویی

ویرانه‌ی مزار تو مسجود آسمان
قبر تو کعبه‌ی دل و صحنت مطاف جان
زوار هر شب حرمت صاحب الزمان
کوری چشم دشمنت ای قبله‌ی جهان

تنها نه سامره همه عالم دیار تو است
هر جا رویم در بغل ما مزار تو است

قبر مطهر تو اگر چه خراب شد
یا بر حریم تو ستم بی حساب شد
و آن دلربا ضریح نهان در تراب شد
هرچند قلب شیعه از این غم کباب شد

هر روز قبه‌ی تو فروزنده‌تر شود
جاه و جلال و مرتبه‌ات زنده‌تر شود

ای نه سپهر فرش رفیع عبادتت
ای لطف و جود و مرحمت و بذل عادتت
اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت
یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت

ای زخم دل هماره فزون از ستاره‌ات
از ما سلام بر جگر پاره پاره‌ات

با آن که در محاصره بودی تو سال‌ها
دیدی ز دشمنان غم و رنج و ملال‌ها
کردند با تو از ره طغیان جدال‌ها
دادی به شیعه عزت و قدر و جلال‌ها

نور ولایتت ز دل حبس ای شگفت
چون آفتاب یک سره آفاق را گرفت

داغت به قلب شیعه شراری عظیم شد
خون بر دلت ز کینه‌ی اهل حجیم شد
روح تو در بهشت الهی مقیم شد
با رفتن تو حضرت مهدی یتیم شد

یا بن الحسن از این همه بیداد الامان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ای عدل تو زوال ستم گستری بیا
نادیده کرده بر همه روشنگری بیا
ای آخرین در صدف کوثری بیا
ای نور دیده‌ی حسن عسگری بیا

تا کی فراق روی تو آتش به جان زند
تا کی به شیعه خصم تو زخم زبان زند

ای خوانده جن و انس و ملک پیر و مقتدات
تو جان جان عالمی و جان ما فدات
خلق علی و خلق نبی جلوه‌ی خدات
میثم به این دو مصرع نیکو دهد ندات

یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن
عالم ز دست رفت تو پا در رکاب کن

شاعر:‌ حاج غلام‌رضا سازگار (میثم)
منبع

مرثیه حاج غلام‌رضا سازگار در عزای شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

السلام علیک یا حسن بن علی العسکری

شب تاریک هوای سحرش را می خواست
شهر انگار خسوف قمرش را می خواست

گوشه حجره کسی چشم به راه افتاده
حسن دوم زهرا پسرش را می خواست

حضرت عسگری از درد به خود می پیچد
زهر از سینه آقا جگرش را می خواست

آسمانیست امامی که زمین افتاده
آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست

شعله زهر که بد جور زمین گیرش کرد
به خدا که نفس مختصرش را می خواست

لحظه‌ی آخر خود روضه عاشورا خواند
منبر خاک غم چشم ترش را می خواست

ته گودال کسی روی زمین افتاده
خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست

دختری دید که بالای سرش نامردی
آمده بود و نگین پدرش را می خواست

شاعر:‌ حاج غلام‌رضا سازگار (میثم)
منبع

درون قالب شش گوشه یک غزل دارد

صلی الله علیک یا ابا عبدالله

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد

چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب شش گوشه یک غزل دارد

بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد

شاعر: سیّد حمیدرضا برقعی
منبع

تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد…

شاعر:‌ حمیدرضا برقعی
منبع

آمدم ای شاه پناهم بده

آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده

ای گل بی‌خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبک خیزی کاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان‌سوز به آهم بده

لشکر شیطان به کمین منند
بی‌کسم ای شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده

آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده

شاعر:‌ حبیب الله چایچیان (حسان)

دانلود تصنیف صوتی با صدای استاد کریم‌خانی ( ۳٫۷ مگابایت)

ایها الغریب

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب
از سمت چشم های ترت أیها الغریب

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الغریب

جاری ست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شده ست رهگذرت أیها الغریب

تو آفتاب رأفتی و کوچه کوچه شهر
در سایه سار بال و پرت أیها الغریب

با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الغریب

از کوچه های غربت شهر آمدی ولی
داری عبا به روی سرت أیها الغریب

آقای من! نگو که تو هم رفتنی شدی
زود است حرف از سفرت أیها الغریب

شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الغریب

یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب
با اشک های شعله ورت أیها الغریب

هر گوشه‌ای ز حجره که رو می ‌کنی دگر
کرب و بلاست در نظرت أیها الغریب

در قتلگاه، لحظه ی آخر چه می کشید
جدِّ ز تو غریب‌ترت أیها الغریب

چشمان اهل خیمه دگر سوی نیزه هاست
ظهر قیامت است و سری روی نیزه هاست

شاعر:‌ یوسف رحیمی
منبع

مداحی میثم مطیعی از زبان بقیع

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله
بقیع

 

مداحی زیبای حاج میثم مطیعی از زبان قبرستان بقیع

لینک دانلود (۸٫۲ مگابایت)

متن اشعار در ادامه مطلب
Continue reading

آن کریمی که در پیاله دست / هرچه می ریخت لم یزل می ریخت

السلام علیک یا حسن بن على ایها المجتبى یابن رسول الله

زیر پایش خدا غزل می ریخت
غزلی را که از ازل می ریخت

آن امامی که تا سحر امشب
روی لب های من غزل می ریخت

شب شعر مرا چه شیرین کرد
بین هر واژه ای عسل می ریخت

آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و زحل می ریخت

آن کریمی که در پیاله دست
هرچه می ریخت لم یزل می ریخت

از هر آن کوچه ای که رد می شد
حسن یوسف در آن محل می ریخت

تیغ خشمش ولی به وقت نبرد
رنگ از چهره اجل می ریخت

شتر سرخ را به خون غلتاند
لرزه بر لشگر جمل می ریخت

آن امامی که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل می ریخت

شاعر: حمیدرضا برقعی

واحد: ای محمد ای رسول بهترین کردارها؛ محمود کریمی

مداحی زیبای حاج محمود کریمی در عزای پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله

لینک دانلود (۶٫۴ مگابایت)

متن اشعار در ادامه مطلب

Continue reading