عطر سرخ

ای من فدای اکبر رعنا و اصغرت
این شور و شوق چیست که افتاده در سرت؟

با این شتاب سوی کجا می‌روی؟ مرو!
قدری بمان حسین! تو را جان مادرت…

بعد از تو خاک بر سر این خاک بی‌وفا
جانم! چگونه تاب بیارم که پیکرت…

این کربلاست؟ یا که حرایی دوباره است؟!
پیغمبری! که معجزه‌ات خون حنجرت

تنها نه من که هر که تو را دیده بی‌دل است
دیدم که نی، نوا شده از صوت دلبرت

خورشیدِ ماهتابی و ماه از تو روسفید…
خورشید، روسیاه شد از ماهِ منظرت

تو آبروی آبی و آب از تو شرمسار
تعظیم کرده اشک اگر در برابرت

عشقت تمام قاعده‌ها را بهم زده است…
وقتی که شاه می‌شود از عشق، نوکرت

«در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست»
من کربلا ندیده‌ام امّا ز ساغرت…

مستم چنان که هیچ نمی‌فهمم… العطش!
میخانه‌ام کجاست؟! ضریح مطهّرت!

تورات سرخ! حضرت انجیل! هل اتی!
عالم معطّر است از آیات پرپرت

شاعر:‌ رضا احسان‌پور
منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *